همو که در بدو ورودش به پارلمان گفته بود: در تهران، دغدغه سرپناه ندارم. نه مرا حاجتی به آپارتمانهای سعادت آباد است و نه نیازی به مقرری چند صد هزار تومانی و ودیعه چند میلیونی برای اجاره خانه در تهران؛ طلبهام و لابد برای شاگرد مکتب امام صادق علیهالسلام جایی در یک مدرسه علمیه پیدا میشود... و چنین بود که در حجرهای از مدرسه مروی تهران اقامت گزید.
او از جمله نمایندگانی است که هر هفته یکی دو روز را در میان موکلان خود سپری میکند، بیآنکه برای هر آمد و شد، هزینه سنگین سفر را بر دوش بیتالمال نهد، کنار جاده میایستد، جلوی اتوبوسهای عبوری دست بلند میکند. سوارش میکنند و چون میشناسندش، فرصت را غنیمت شمرده، هر کس در دل ناگفتهای دارد، با وکیل خود در میان میگذارد و او از این سفر کمهزینه خود، تحفه بسیار در سفره ملت و دولت به جا مینهد. او گفته است اگر بخواهم با هواپیما به تهران بیایم، صرف نظر از هزینه هر سفر، زمان پروازها چنان است که از رسیدن در ساعت مقرر به مجلس باز میمانم اما با اتوبوس شب در راهم و صبح اول وقت در مجلس حاضر. جالب این که وی در حوزه انتخابیه خود نیز از حداقل امکانات استفاده می کند و همچون دوران پیش از تصدی نمایندگی ، با مرکبی بسیار ساده تردد می کند. مرکبی ساده و ارزان به نام موتورسیکلت! راز محبوبیت بالای امثال وی را نیز باید در مردم داری و تعهد به خون شهدا و از جمله آن ها برادر شهیدش جستجو کرد. به راستی آیا ساده زیستی اینچنینی برای ملت شیرین تر است یا دریافت مبالغ سنگین به عناوین گوناگون ؟!